سرنوشت بیچاره
سرنوشت بیچاره
سرنوشت بیچاره – آیا می توان سرنوشت را از سر نوشت؟
فایل های صوتی سخنرانی مذهبی سایت را از اینجا دانلود کنید.
در فلسفه گفتهشده انسان حیوان ناطق است؛ از همین رو فرقههای مختلف اسلامی و غیر اسلامی به تکاپو افتادهاند تا تکلیف بشر دوپا را روشن کنند و حیطه مسئولیت و اختیار او را تعیین کنند.
عدهای جبر مطلق و عدهای اختیار مطلق را تجویز کردهاند؛ گروه دیگری از غرب سر برآورده و اختیار تام و تمام به وی دادهاند تا ندای فطری او را خاموش کنند.
انسانها وقتی به بنبست میرسند و یا به اهداف خود دست نمییابند؛ ناله دلسوزشان گوش فلک را کر میکند که سرنوشت ما از ازل همین بوده؛ بخت سیاه و اقبال و شانس بد و خطوط چروکیده پیشانیمان حکایت از تیرهروزی ما میکند!… اما همین افراد در مواقعی که روزگار بر وفق مرادشان است، تمام موفقیتها و کامیابیها را حاصل ذکاوت و درایت خود میدانند؛ اینجاست که دیگر سرنوشت را فراموش میکنند؛ گویی با او غریبهاند و وی را نمیشناسند! بهمحض اینکه ورق برگشت و بازی روزگار شروع شد؛ تمام کاسه و کوزهها را بر سر سرنوشت بیچاره میشکنند!
در مکتب پویای اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) نسخه اصیل امر بین الامرین تجویزشده که همان جبر و اختیار توأمان است… شیعه امامیه میداند که در پارهای از مسائل مجبور است و در موارد دیگری اختیار و اراده دارد… انسان جبراً پای در دنیا گذارده؛ اما در مسیر زندگی دارای اراده و اختیار است.
در بیولوژیک بدن هم این مدعا صدق میکند… ضربان قلب، ریه، دستگاه گوارش و… بدون اراده بشر در حال فعالیت است؛ اما دستوپا و چشم زیر سلطه اختیار آدمی ست.
گاهی در مسیر اراده، قضا و قدر الهی هم چاشنی میشود؛ یا موجب توقف بشر میگردد و یا موجب تسریع در امور جاری زندگی وی میشود.
انسان متفکر با چند سؤال اساسی مواجه است:
1-مگر سرنوشت افراد در لوح محفوظ پروردگار ثبتنشده است؟
2-مگر علم الهی احاطه و اشراف به سرگذشت و سرنوشت بشر ندارد؟
3-مگر هدایت و ضلالت، رزق و روزی بشر تعیین نشده است؟ و…
اینها که همه بوی جبر میدهد و اختیار و آزادی را از انسان سلب میکند!
شاید ناگفتههای دیگر این افراد چنین باشد:
1-چرا خدا سرنوشت افراد را تغییر نمیدهد؟
2-چرا زمینه هدایت او را فراهم نمیکند؟
3-چرا شقاوت او را به سعادت بدل نمیکند؟
4-چرا خوشبختی و کامیابی را برای او رقم نمیزند؟ و…
خدایی که انسان را به جبر واداشته؛ این همان خدای مهربانی ست که میگفتید انسان را خلیفه خود میداند و به او کرامت داده است؟ خدایی که راضی به عذاب و بدبختی بندگان است میتواند مهربان و رئوف باشد؟
میتوان گفت اینها پرسشهای اذهان آشفتهای ست که از مسئله جبر و اختیار سوءبرداشت کردهاند و فلسفه خلقت و هستی را بهدرستی درک نکردهاند؛ فکر ایشان محدود به محیط پیرامون خودشان در دنیای فانی است؛ درست بسان جنین داخل شکم که وسعت دنیایش به اندازه شکم مادر است! و از آن فراتر نمیرود.
وقتی اینطور شد فردی که در خانواده فقیر و در محله پایینشهر به دنیا آمده زبان به شکوه گشوده و معترض حکمت خداوندی خواهد شد و درنهایت او را متهم به ظلم و ستم خواهد کرد!
در اینکه از ازل تا ابد در لوح محفوظ ثبتشده است شکی نیست! اما این نه از جنبه جبری مسئله بلکه از جنبه علم نامحدود الهی قابل بررسی ست؛ تصور کنید فردی گرفتار مواد مخدر است، شما بر اساس شرایط ظاهری؛ آینده نکبتبار او را پیشبینی میکنید؛ این به معنای علم غیب شما نیست بلکه اثر مواد مخدر است و شما به این اصل واقف هستید… شما بر اساس پیشینه ذهنی از اثرات مواد مخدر او را در وادی هلاکت میبینید… انسان با این علم محدود و خدا با آن علم نامحدود؛ آیا نباید انتظار داشت بر اساس عملکرد بشر و اطلاع خداوند از نحوه گزینش سبک زندگی فرد در دنیا، ثبت سرنوشت در لوح محفوظ امری بدیهی باشد؟!
حتی اگر فرد بارها توبه کرده و در مسیر بندگی قرار بگیرد از علم الهی مخفی نیست، اما درنهایت علم الهی از عاقبت فرد مطلع است که صدبار اگر توبه شکست؛ تواب میماند و یا با کوله باری از گناه، ترک دنیا میکند!
در مورد هدایت و ضلالت هم اینطور نیست که اگر در لوح محفوظ شقاوت شخصی ثبتشده به معنای جبر است بلکه خداوند میدانسته او طریق بندگی را طی نخواهد کرد… اگر قرار بود هدایت افراد مطلقاً به دست پروردگار باشد دیگر اختیار چه معنا داشت؟ دیگر بهشت و جهنمی در کار نبود! دیگر نیاز به رسالت انبیاء نبود! اصلاً فلسفه خلقت منتفی بود.
دیگر سؤال اساسی مسئله رزق و روزی است!
چرا کودکی در آغوش فقر و کودک دیگر در پر قو متولد میشود؟ چرا یکی والدین بیسواد دارد و آنیکی در دامان پدر و مادری از جنس دکتر و مهندس پرورش مییابد؟!
آیا این دو از امکانات برابر در مسیر بندگی و سعادت برخوردارند؟
معلوم است که مهر بدبختی بر پیشانی اولی خورده و سند خوشبختی به نام دومی زدهشده است!
طراحان این شبهات و پرسشگران این ابهامات فراموش نکنند که عرض شد انسان در مسیر زندگی مختار و مجبور است و قضا و قدر الهی او را همراهی میکند؛ چه بسیار کودکان فقیری که در ادامه زندگی به سعادت رسیدهاند و چه بسیار کودکان ثروتمندی که در شب مرگشان محتاج تکه نانی بودهاند؛ سعادت گاه مادی و گاه معنوی ست و خوشا به سعادت آنان که آخرت را به دنیای 2 روزه ترجیح دادهاند.
اما سؤال اصلی این است که اگر رزق و روزی مقدر است پس چه نیازی به تلاش و فعالیت است؟ چرا فعالیت کنیم؟
وقتی رزق شخصی در زمان انعقاد نطفه تعیینشده است چه لزومی برای تحصیل آن وجود دارد؟
ابتدا لازم است عرض کنیم رزق و روزی صرفاً مادیات نیست بلکه تمام شئون را دربر میگیرد… علم، سفر زیارتی، محبوب خدا و مردم شدن و… اینها همه روزی بشر است؛ اما اینها همه در گروی فعالیت و کوشش بشر است؛ اگر روزی مقدر است، کارهای بسیاری وجود دارد که موجب افزایش یا کاهش آن میشود؛ برای مثال در روایت است که صلهرحم عمر و روزی را افزایش میدهد و در مقابل قطع آن موجب کاستی عمر و روزی ست؛ و این یعنی تأثیر رفتار بشر بر سرنوشت… آری عمل صالح موجب سعادت و گناه موجب شقاوت است… با این اوصاف می توان ادعا نمود که: سرنوشت را میتوان از سرنوشت…
برای مطالعه سایر مقالات اختصاصی سایت اینجا کلیک کنید.
تهیه شده در واحد تألیف سایت مسلمان