تناسخ چیست؟ – انواع و اقسام تناسخ و رد این نظریه انحرافی

اقوام باستانی؛ هندوان و بودائیان معتقدند که پس از مرگ، روح به یکی از 4 شکل: رسخ، فسخ، مسخ و نسخ درمی‌آید که در 3 مورد اول، روح انسانی سیری قهقرایی دارد؛ الا مورد چهارم؛ رسخ، جامد شدن روح است و در این حالت روح به جسمی جامد مبدل می‌شود. در حالت فسخ به شکل گیاه، در حال مسخ به‌صورت یکی از حیوانات و در وضع نسخ، روح به بدن انسانی دیگر حلول می‌کند.

در مذهب هندوها که 4 کتاب دارند (ودا، براهماتا، اوپانیشا و ویدانیا)؛ در کتاب «ویدانیا» که به مرحله کامل‌تری می‌رسد، ریاضت‌هایی تجویز شده تا هر انسانی بتواند به نظریه‌ی وحدت وجود برسد؛ اینان به زعم خود، برای رهایی روح و جان آدمی از تاریکی‌های تن و دنیای مادی و برای رسیدن به روح مقدس «نیروانا» باید روح خود را از آلودگی‌های مادی پاک سازند؛ عقیده تناسخ از همین جا شکل گرفت.[1]

برهمایی‌ها معتقدند کسانی که با ریاضت پای بر هوای نفسانی گذاشته‌اند، به مجرد مرگ به «برهما» می‌پیوندند و مابقی بر اساس تناسخ به قدری می‌آیند و می‌روند تا سرانجام به کمال مطلوب رسیده و به «برهما» بپیوندند.[2] و [3]

در تناسخ، گروه نیکان خالص و گروه شقاوتمندان خالص (هرگز به دنیا باز نمی‌گردند)، یکی نزد برهمن می‌رود و یکی در اسفل سافلین به طور دائم سرنگون می‌شود.

روح آنان که در تناسخ بازگشت می‌کنند به تناسب جایگاه بدین شرح است:

آن‌ها که در زندگانی خود دارای عمل صالح و رفتار نیک‌اند، بعد از مرگ؛ روان ایشان در زهدانی پسندیده و مستطاب، مانند رحم یک زن برهمنی یا یک زن «کاشاتاریا» یا یک زن «ویسیا» بر حسب مراتب جای می‌گیرد. اما ارواح اشخاص بدکردار و شریر، در رحم‌های ناپسند و مکروه مأوی می‌گزینند. مثلأ در زهدان سگی یا گرگی یا خوکی یا بالاخره در رحم زنی از طبقه «ساخله» (پاریا) جایگزین می‌شود.

تفاوت مسخ و تناسخ در سیرت و صورت است؛ (خوک و میمون چهره ظاهری افراد نیست بلکه شخصیت درونی ایشان می‌شود؛ البته) گاهی که یکی از این صفات در انسانی به اوج خود رسید؛ مشیت خدا بر این تعلق می‌گیرد که صفت درونی او در چهره و صورت او نیز نمایان گردد و از نظر صورت و ظاهر نیز به شکل حیوانی در آید که سمبل این صفت ناپسند است.[4] و [5]

در کتاب «اسرار حکم»، در بحث تناسخ از حیوانات دیگری نیز نام می‌برد که ارواح آلوده به خلقیات ذمیمه و ملکات ناپسند، پس از بازگشت به دنیا در ابدان آن‌ها جای می‌گیرد: خوک برای شدت شهوات حیوانی، درندگان برای شدت غضب حیوانی، شیر برای تکبر، مورچگان برای حرص و مارها و عقرب‌ها برای مردم آزاری.

بودایی‌ها نیز معتقدند پس از طی مراحل تناسخ، انسان به جهان مرموز «نیروانا» منتقل می‌شود و در آنجا دیگر رنج و افسردگی وجود ندارد.

«بودا» در هنگام مرگ به شاگرد خود می‌گوید:

این جسم من ترکیبی از عناصر گوناگون است که بزودی تجزیه شده و به جای خود بازمی‌گردد. شاگرد را به مبارزه با شهوات فریبنده، جاه طلبی، خود کامگی، نادانی و گمراهی سفارش می‌کند و تنها راه نجات را در این می‌داند. بودا اساس تمام گرفتاری‌ها را در عطش و حرص در شهوت‌ها و لذت‌هامی‌داند و رهبران دینی را به رعایت اصول هفت گانه دین بودا سفارش می‌کند. هرچند در آیین بودا و هندوها مانند سایر ملل قدیم همچون مصر و ایران، عقیده به جهان پس از مرگ وجود ندارد؛ اما همین‌ها هم برای رسیدن به «نیروانا» یعنی همان روح بزرگ، ملاک و معیار را عمل نیک می‌دانند.[6]

امام صادق (سلام الله علیه) در مورد معتقدان به تناسخ می‌فرماید:

تناسخی‌ها مردمانی هستند که دین خدا را پشت سر انداخته و گمراهی را بر هدایت ترجیح داده‌اند، برای کسب آزادی در شهوات و بی‌بندوباری‌ها، بهشت و جهنم را منکر شده‌اند. آنان کسانی هستند که می‌گویند جهنم سوزان وجود ندارد و قیامتی در کار نیست. تنها چیزی که وجود دارد؛ انتقال روح شخصی از قالب جسمانی به بدن دیگر است. اگر آدم نیکوکار باشد، پس از مردن در کالبد انسان ثروتمندی حلول می‌کند، تا بهتر از گذشته به زندگی ادامه دهد و اگر در بدن پیشین اعمال زشت انجام داده و به حدود و حقوق دیگران تجاوز کرده است، پس از ترک این بدن به جسم یک آدم زحمتکش و باربر و فقیر و یا به بدن حیوانات پست حلول می‌کند. آنان روزه و نماز را منکرند و محرمات الهی را بر خود حلال می‌دانند و با محارم خویش ازدواج می‌کنند. هر قوم و ملتی از آنان متنفر و لعنت‌شان کرده است. تورات گفتار آنان را تکذیب کرده است و قرآن کریم آنان را کافر و ملعون می‌داند.[7]، [8]، [9] و [10]

تناسخ از آراء موروث حکماء مشرق زمین است و اولین کسی که در یونان باستان عقیده تناسخ را مطرح کرد «فیثاغورث» بود.

با دقت در عقاید اینان درمی‌یابیم؛ روح تکامل یافته نمی‌تواند در جنین ظاهر شود که ناقص است؛ سلول انسانی و جنین مادری و کودک شیرخوار؛ هر کدام برای خود روح متناسبی می‌خواهد و هرگز روح بزرگ فردی شصت ساله، نمی‌تواند با جنین و بدن‌های غیر متکامل همگام گردد؛ این کار مثل این است که لیسانسیه را به کلاس ابتدائی روانه سازیم تا تحصیلات خود را از سر گیرد. یا کشمش را غوره کنیم تا انگور گردد و پس از خشک شدن؛ بار دیگر کشمش شود. تناسخ نوعی عقب‌گرد است که علم و فلسفه آن را نمی‌پذیرد؛ این گفته بدان می‌ماند که معتقد باشیم یک درخت تکامل یافته و با ثمر، ناگهان با فرارسیدن فصل زمستان به عقب برگردد، تا جایی که به صورت اولیه که نهالی نورس یا سبزه‌ای بیش نبوده، درآید! یا مرغی کوچک شده و تبدیل به جوجه، سپس به تخم مرغ تبدیل شود، در حالی که علم و عقل چنین فریضه‌ی دور از عقلی را رد می‌کند.

از طرفی افزایش رو به رشد جمعیت و از طرفی مرگ‌های ناگهانی بر اثر جنگ، زلزله و… به سرگردانی روان‌های دور از بدن می‌انجامد که بدان «تعطیل ارواح» می‌گویند و این در بین معتقدان به تناسخ هم عقیده باطلی است؛ زیرا بر اساس عقیده آن‌ها، باید تولد و مرگ برابر باشد که چنین نیست.

دلایل رد نظریه تناسخ و بازگشت ارواح به مراحل 4 گانه نسخ، فسخ، مسخ و رسخ:

1. موجودات جهان دائمأ در حال رشد هستند؛ مثلأ جوان 20 ساله ارتجاع به عقب ندارد و به 15 سالگی برنمی‌گردد.

2. هیچ روحی به درد جسم دیگر نمی‌خورد؛ فرض کنید لباس کودک به چه کار جوان می‌‌آید؟

3. فراموشی مطلق برای ارواح ممکن نیست؛ مضاف بر این، روح انسانی با آن عظمت چگونه می‌تواند در حیوان، جماد و در جسم جنین تازه متولد شده قرار بگیرد؟ 30 یا 40 سال یا بیشتر خاطراتی در روح شکل گرفته که نمی‌شود با زدن یک دکمه صفر کرد.

4. اگر بنا شد روح به جنینی تعلق گیرد و این جنین سقط شد تکلیف این روح سرگردان چیست؟

وقتی همه مردند روح آخر چه خاکی بر سرش کند؟

اگر شخص گناهکار یا فقیری از دنیا رفت؛ روح در جسم جدید چگونه تکامل یابد؟ تکامل از جسم است یا از روح؟ اگر از جسم است چه نیازی به روح استفاده شده دارد و اگر از روح است این چگونه میسر است؟

آیا روح پس از مرگ فرد قبلی و قبل از قرار گرفتن در جسم جدید، پالایش می‌شود؟

اگر این‌طور باشد همانند شستشو است و این چه لزومی دارد؟

با این حساب، روح جدید در بدن جدید که بهتر است، چرا که انس با بدن قبلی را هم ندارد.[11]

منبع : کتاب فراموشی مصیر مهمترین دلیل انحراف و گرفتاری بشر

1. دورنمای رستاخیز، ص 14، 45 و 46 با تلخیص

2. دایره المعارف قرن بیستم، فرید وجدی، کلمه­ ی آخرت

3. معاد در نگاه عقل و دین، ص 318

4. تاریخ جامع ادیان، ص 105 و 106

5. معاد، انسان و جهان ص 187-191 با تلخیص

6. دورنمای رستاخیز، صص 47 و 48 با تلخیص

7. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 89

8. بحار، ج 4، ص 32، ح 3

9. الفصول المهمه، ج 1، ص 26

10. معاد در نگاه عقل و دین، ص 214

11. برگرفته از کتاب قبض روح