آیا قیامتی وجود دارد؟ چگونه می توان وجود معاد را ثابت کرد؟
برای اثبات معاد که پیروان سایر ادیان نیز تا حدودی به آن معتقدند؛ چندین راه وجود دارد: 1.نفی عبث و بیهودگی 2.خلقت لعب و بازی نیست 3.لهو نیست 4.اصل خلقت حق است و باطل نیست.
قیامت غایت خلقت مخلوقات است چرا که پس از آن زندگی دیگری وجود ندارد؛ از همین جهت گفته شده قیامت ابدی ست.
انسان متفکر با خود میگوید:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ*الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ:[1]
به یقین در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است*(همان) کسانى که خدا را ایستاده و نشسته، و در حالى که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند؛ (و مىگویند:) پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریدهاى؛ منزّهى تو! ما را از عذاب دوزخ، نگاهدار.
کنایه از اینکه نه تنها وجود ما باطل آفریده نشده بلکه عالم هم باطل آفریده نشده است. از همین رو انسان باید به اصل خود بازگردد.(و نفخت فیه من روحی)
آنان که به کلی وجود قیامت را منکر شده و در پی شهوات نفسانی برای لذتجویی بیشتر هستند؛ و تمام خواستههای آنها در خورد و خوراک و لذت جنسی خلاصه شده است، بهمیهای بیش نیستند، قرآن در مورد ایشان میفرماید:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [2]
به یقین، گروه بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها، دلها (عقلها) یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى که با آن نمىبینند؛ و گوشهایى که با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند. (چون امکان هدایت دارند و بهره نمىگیرند)
بسیار جای تعجب است؛ اگر طفل یا دیوانهای به ما بگوید که در فلان موضع که در گذر شماست، حیوان درندهای هست؛ با اینکه به هیچ وجه مطمئن به حرف او نیستیم، به مجرد شنیدن این کلام از آن راه برمیگردیم ولو آنکه از این اعراض، ضرری هم متوجه ما گردد.[3] یکی از صفات ذاتی انسان دفع ضرر است و انسان باید احتمال بدهد که قیامت و معادی وجود دارد. چگونه میشود این مقدار نشانههای معاد را نادیده میانگاریم؟
امور نظری نیاز به آموزش ندارد و ندای جان است، برخلاف امور اجتماعی که نیاز به یادگیری دارد و ممکن است دستخوش تحول قرار بگیرد.
صاحب کتاب «شادکامی» در صفحه 40 میگوید: طبق آزمایشاتی که انجام شده، به طور کلی ایمان به مذهب در 12 سالگی آغاز میشود. باور معاد، فطری است[4]؛ در رابطه با فطری بودن باور به قیامت «نورمان فنست بیل» میگوید:
همان نیرویی که به زنبور عسل شعور ساختن خانهی شش گوشه را داده و جذب مواد طبیعی و معدنی را به گیاهان و مکیدن را به کودک آموخته است و در باطن انسان عشق به فضائل و معنویات را نهاده، همان نیروی حکیم هم، ادراک زندگی جاودانی و ایمان به جهان پس از مرگ و پذیرش قیامت را در سرشت انسان نهاده است؛ بر طبق همین عمل حکیمانه است که بشر در اعماق جان خویش زندگی ابدی و بقای سرمدی را احساس مینماید؛ چون در این جهان میسر نمیشود، در وضع دیگری جنبه تحقق به خود میگیرد. این انگیزهی درونی و شعور وجدانی، باعث گردیده از قدیمترین ادوار تاریخ تا کنون، ایمان به مسأله قیامت در نهاد انسان، زنده و تازه باقی بماند.[5] و [6]
دلایل اثبات وجود قیامت و رستاخیز:
1. میل به ابدیت:
غرائز و ارضای آنها که حب حیات یکی از آنهاست؛ در نهاد آدمی وجود دارد، انکار کردن وجود موضوعی برای هر غریزهای در حقیقت مثل تصور کردن موجودات افسانهای و اساطیر است.
انسان طبق ساختمان طبیعی و کشش فطری خود در اندیشه بی نهایت است و در باطن؛ طالب علم مطلق، قدرت مطلق، حق مطلق، عدل مطلق، و خیر مطلق است و آرزوی آنها را در سر میپرورد. همچنین انسان طبعأ در فکر حیات جاودان است و در دل تمنای بقای زندگی ابدی و زندگی بی نهایت دارد.[7]
«ملا محسن فیض کاشانی» میگوید: چگونه مردم نابود میشوند؛ با آنکه خداوند به حکمت خود در سرشت و طبع آنها، محبت هستی و دوام آن را آفریده و فطرتأ از نابودی و فنا کراهت دارد. با توجه به این مطلب که در این جهان زندگی ابدی غیر ممکن است، اگر عالم دیگری نباشد که بدانجا منتقل گردد و همیشه بماند، ناچار این ودیعه الهی که به قضای حق در ضمیر همه انسانها سپرده شده، لغو و باطل خواهد بود و خداوند حکیم از عمل لغو، مبری و منزه است.[8]
دانستیم انسان میل به ابدیت دارد[9] و این جز با رستاخیز محقق نمیشود. انسان خمیره آمال و آرزو است؛ از این جمله میفهمیم که جوهر ذات ما از سنخ این عالم طبیعی عنصری نیست و از عالم علوی نزول کرده و باز بایستی رجوع نماید به اصل و مرکز خود؛ زیرا اگر از سنخ این عالم بود، البته کمالات او محدود بود به حد طبیعی؛ چنانچه در حیوانات چنین به نظر میآید که کمال آنها حد معینی دارد، لکن انسان هر قدر در مدارج کمال بالا رود، باز انسان است و باز ظرفیت و استعداد ترقی و توسعه فکری دارد و تفاوت بزرگی که آدمی با سایر موجودات دارد، این است که انسان طالب انفراد، وحدت و استقلال است و امید ترقی و آرزوی کمال دارد و احساسات خود را پرورش میدهد و به جهات روحی و اخلاقی خود توجه دارد و خود را برتر و بالاتر از بسیاری از مخلوقات میداند.[10]
2. انسان طالب کمال است:
هدف از حرکت، تحصیل کمال است؛ فنا و نیستی، نابودی و پوسیدگی کمال نیست که انسان در حرکت خود آن را طلب کند.
ایمان و عمل نیک؛ در روح انسان کمال معنوی میآفریند و این کمال برای خود حیات و زندگی مناسبی لازم دارد و اگر روح به این حیات مناسب نرسد، در نتیجه وجود آن کمال در روح انسان، عاطل و باطل میشود.
اعتقاد و عمل (هر اعتقاد و عملی که باشد) در روح انسان، کمال و یا خصوصیتی را میآفریند که برای خود تقاضایی دارد و چون این تقاضا که همان مطلوب روح است، در این جهان نیست؛ باید عالم دیگری باشد و این همان است که ما نام آن را حیات اخروی میگذاریم.[11]
3. علاقه به بقای نام:
علاقه به بقای نام، یکی از علل اثبات وجود معاد و قیامت است؛ خلق اثر هنری، علمی و یا عمل خیر، از این قبیل است. برای مثال جهاد، فداکاری و شهادت در اسلام به دلیل ایمان به زندگی سعادتمندانه است اما فداکاری و جان دادن در مکتب مادی به انگیزه قهرمان شدن، حکومت خواهی، تلقینات گروهی، شهرت طلبی، مزدوری و…صورت میگیرد.
در نهجالبلاغه شریف میخوانیم:
آگاه باشید دنیا پشت کرده (و به سرعت مىگذرد) و از آن چیزى جز به اندازه ته مانده ظرفى که آب آن را ریخته باشند بیشتر باقى نمانده است؛ و آگاه باشید آخرت روى آورده است، و براى هر کدام (از دنیا و آخرت) فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشید، نه از فرزندان دنیا، چرا که هر فرزندى روز رستاخیز به پدر خود ملحق مىشود، امروز روز عمل است، نه حساب و فردا وقت حساب است نه عمل![12]
4. ضمانت اجرایی برای انجام تکالیف الهی
انسانها وظائف دینی را، باری بر دوش خود میپندارند و آن را مانعی بر سر راه لذت زودگذر خویش به شمار میآورند.
شکی نیست که نماز گزاردن و روزه گرفتن رنج و زحمت دارد؛ پرداخت بخشی از مال که بسیاری از انسانها آن را همسنگ جان خود دوست میدارند، بدون یک انگیزه معنوی نیرومند ممکن نیست؛ به کف نفس و خویشتنداری بسیاری نیازمند است.
هرگاه در برابر وظائف الهی وعده، وعید، پاداش و کیفری باشد؛ مردم دستورهای الهی را برای امید به پاداش و بیم از کیفر میپذیرند؛ ولی اگر برای تکالیف بندگان چنین ضمانت اجرائی وجود نداشته باشد، جز اولیاء الهی، احدی به تکالیف الهی توجهی نخواهد داشت.
هرگاه پرونده زندگی مؤمن و کافر، امین و خائن در این جهان بسته شود و سرای دیگری که هر کدام در آن سرا به سزای عمل خویش برسد در کار نباشد؛ دلیلی ندارد که گروهی یک عمر با رنج و زحمت، با کف نفس و خویشتنداری بسر برند، در حالی که گروه دیگر شب و روز غرق عیش و نوش آمیخته با لذت و شهوت باشند.
اکنون که مؤمن و کافر در این جهان به سزای اعمال نمیرسند، باید در جهان دیگر این موضوع عملی گردد و مقصود از معاد چیزی جز این نیست.
5. برهان عدالت:
در قرآن میخوانیم: شما نمىتوانید از عدالت و کیفر خدا فرار کنید.[13] میدانیم بندگان خدا دو تیره هستند؛ نیکوکار و بدکار؛ تساوی و برابری میان این دو گروه و حذف پاداش و کیفر از قاموس آفرینش با عدل الهی سازگار نخواهد بود. انسان همواره خواهان برقراری و اجرای عدالت بوده؛ غرائز سرکش بشر و اختیار و آزادی او موجب بیدادگری، ظلم و تجاوز است و این در تضاد با تحقق عدل و قسط در دنیا میباشد. آزادی انسان موجب بدمستی شده و جامعه را به دو گروه کامیاب و ناکام تقسیم میکند. عکسالعمل هر عملی در دنیا محقق نمیشود.(جنایت هیتلر و…)
چون در این دنیا بصورت کامل محقق نمیشود، اجرای عدالت و عدالتخواهی مسیر باور معاد را همواره میکند؛ چراکه در دنیا برخی گناهکار بودهاند برخی نیک؛ تمام مردم در این دنیا به پاداش و کیفرشان نمیرسند، علاوه بر آن دنیا ظرفیت پاداش و کیفر اعمال را ندارد.[14]
اگر جهان و حیاتی دیگر نباشد که ستمکاران و بدان مجازات شوند و عادلان و نیکان پاداش بگیرند لازم میآید که یا خوبی و بدی در نظام عالم یکسان باشد و یا بنیاد عالم بر قبول و پسند ظلم و بدی و رد و انکار داد و نیکی قرار داشته باشد و این با حکمت و عدل الهی سازگار نیست.[15] و خداوند در قرآن مجید مرز نیکی و بدی را مشخص و آن دو را متفاوت دانسته است:
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ[16]
آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟!
و یا در جای دیگر میفرماید:
أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ [17]
آیا کسانى که مرتکب بدیها (و گناهان) شدند چنین پنداشتند که ما آنها را همچون کسانى قرار مىدهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند که حیات و مرگشان (با آنها) یکسان باشد؟! چه بد داورى مىکنند!
باز در جای دیگری، چنین میفرماید:
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ* مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ[18]
آیا مؤمنان را همچون مجرمان قرار دهیم؟! شما را چه مىشود؟! چگونه داورى مىکنید؟!
آری در آن روز انسان به یاد کوششهایش مىافتد، و دوزخ براى هر بینندهاى آشکار مىگردد. کسى که طغیان کرده، و زندگى دنیا را (بر آخرت) مقدّم داشته، به یقین جایگاه او دوزخ است. اما آن کس که از مقام پروردگارش ترسان بوده و نفس را از هوا باز داشته، به یقین جایگاه او بهشت است.[19]
قرآن مثال جالبی دارد که میفرماید درهای آسمان هرگز به روی متکبر در برابر آیات الهی باز نمیشود و چنین شخصی هرگز داخل بهشت نمیشود مگر شتر از سوزن بگذرد.[20]
بنابراین میتوان دریافت در روز محشر، هرکس در برابر آنچه انجام داده است جزا داده مىشود؛ و هیچ ظلمى نخواهد شد.[21]
مضاف بر اینکه مساوات میان مطیع و مجرم؛ فرمانبر و گنهکار شایسته نیست و میدانیم خداوند حاکم عادل است:
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ[22]
خداوند (با ایجاد نظام هماهنگ جهان هستى) گواهى مىدهد که معبودى جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (نیز، بر این مطلب) گواهى مىدهند؛ در حالىکه (خداوند) قیام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نیست، اوست توانا و حکیم.
با توجه به این گفتارکدام مکتب میتواند به اجراء قوانین و تحقق عدالت اجتماعی بیانجامد؟
مکتبی که میگوید جهان؛ صاحب و خدایی دانا، توانا و عادل ندارد و پس از مرگ برای کردار بشر حساب و کتابی در کار نیست یا مکتبی که میگوید هر عملی هرچند کوچک در روز بازپسین حساب و کتابی خواهد داشت؟[23] مسلم است هرکه ایمان به قیامت داشته باشد و از قصاص بترسد دست از ستم به مردم بکشد.[24]
باید توجه داشت اگر انسان دارای آزادی و اختیار عمل نبود، به تکامل دست نمییافت؛ این نعمت بزرگ همچون گلی است که خارهایی نیز در کنار آن میروید، و آن سوء استفاده افراد از این آزادی و آلوده شدن به ظلم، فساد و گناه است. البته برای خدا هیچ مانعی نداشت که اگر انسانی دست به ظلم و ستم بیالاید، فورأ او را به چنان بلائی مبتلا سازد که دیگر فکر این کار به مغز او نیاید؛ دستش فلج شود، چشمش بی نور و زبانش از کار بیفتد. درست است که در این صورت هیچکس از آزادی سوء استفاده نمیکرد و به سراغ گناه نمیرفت، ولی این پرهیزگاری و تقوی در حقیقت جنبه اجباری داشت و هیچگونه افتخاری برای انسان محسوب نمیشد، بلکه از ترس مجازات شدید و سریع، فوری و بدون وقفه بود. پس به هر حال انسان باید آزاده باشد و در برابر امتحانات گوناگون پروردگار قرار گیرد و از مجازاتهای فوری-جز در موارد استثنائی-مصون باشد تا ارزش وجودی خود را نشان دهد. ولی در اینجا یک مطلب باقی میماند و آن اینکه: اگر وضع به همین منوال بماند و هرکس راهی را انتخاب کند قانون عدالت پروردگار که بر جهان هستی حاکم است نقض خواهد شد. اینجاست که یقین میکنیم برای انسان دادگاه و محکمهای تعیین شده که همگان بدون استثناء باید در آن حضور یابند و به جزای اعمال خود برسند و سهم خود را از عدالت عمومی جهان آفرینش دریافت دارند. آیا ممکن است نمرودها، فرعونها، چنگیزها و قارونها؛ یک عمر به ظلم و ستم ادامه دهند و حساب و کتابی برای آنها در کار نباشد؟[25] قطعأ چنین نیست و بایست قیامت و آخرتی در کار باشد.
6 . پیمودن مسیر تکامل:
قرآن مىخواهد صحنههاى معاد را که مردم در همین زندگى دنیا با آن سر و کار دارند، پیوسته با چشم خود مىبینند و از آن غافلند، براى آنها تشریح کند، تا بدانند زندگى بعد از مرگ، نهتنها امر غیر ممکنى نیست، بلکه دائماً صحنههاى مشابه آن را در زندگى روزمره با چشم خود مشاهده مىکنند.[26]
از همین رو پس از تشریح شکلگیری انسان از دوران جنینی و رشد و بلوغ و سپس مرگ[27]؛ همهی اینها را دلیلی بر رستاخیز میداند و این نشان از سیر تکامل بشر است.
7. علوم طبیعی:
روزی فرا خواهد رسید که نظام جهان برچیده میشود؛ جاذبه خورشید به پایان میرسد، سیارات از گردش بازمیایستند و نظام کرات آسمانی از هم گسیخته میگردند و این نظام طبیعی بر جهان حکومت نمیکند. قرآن در این مورد میفرماید:
لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ[28]
که همه شما پیوسته از حالى به حال دیگر منتقل مىشوید (تا به کمال برسید)
بر اساس قانون دوم ترمودینامیک؛ اجسام پیوسته از حالت گرمی به سردی میگرایند و از حرارت به برودت ره میسپرند؛ اتمهای جهان پیوسته در حالت انفجار و شکستن است و در هر انفجاری مقداری از انرژی جهان آزاد و به مصرف میرسد و روزی فرامیرسد که در جهان انرژی قابل مصرفی پیدا نمیشود.
«فرانک آلن» استاد فیزیک زیستی میگوید:
قانون ترمودینامیک (حرارت) ثابت کرده است که جهان پیوسته رو به وضعی روان است که در آن تمام اجسام به درجه پست مشابهی میرسند و دیگر انرژی قابل مصرف وجود نخواهد داشت، در آن حالت دیگر زندگی غیر ممکن خواهد بود. اگر جهان آغازی نمیداشت و از ازل موجود میبود، باید پیش از این چنین آلت و عامل مرگ و رکود، حادث شده باشد. خورشید سوزان و ستارگان و زمین آکنده از زندگی، گواه صادق است بر اینکه جهان، در زمان اتفاق افتاده و پیدایش آن در لحظه خاصی به وقوع پیوسته است.[29]
بنابراین ویرانی جهان مطلبی است که علم آن را ثابت کرده؛ اما نوسازی آن مطلبی است که پیامبران که دارای بینش وسیع و دید عمیق مبتنی بر وحی هستند از آن خبر دادهاند:
یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ[30]
در آن روز که این زمین به زمین دیگر؛ و آسمانها (به آسمانهاى دیگرى) مبدّل مىشود، و همه در پیشگاه خداوند یگانه حاکم بر همه چیز ظاهر مىگردند.
هرچند برخی گفتهاند باور معاد جز وحی راه دیگری ندارد، اما ملاحظه میکنیم پیشرفت علوم کمک شایانی به درک عقلی مباحث ماوراء طبیعی کرده است.
8. رهایی از خود بیگانگی: باید انسانها به مسیر فطرت بازگردند. خود را آنطور که هستند بشناسند. انسانیت گم گشته را بیابند، خویشتن را انسان بسازند، انسان زیست کنند و به پیروی از مکتب پیامبران، بین جسم و جان موازنه برقرار سازند. علی سلام الله علیه میفرماید: عجب دارم از آنکس که دنبال گم گشته خود میرود و از این و آن جستوجو میکند، اما با آنکه خویشتن را گم کرده است، در طلب آن نمیرود و در راه خودیابی قدمی برنمیدارد.[31]
فنون و تکنیکهای بیان شده از طرف روانشناسان و جامعه شناسان نمیتواند افرادی را که روی یأس و یا احساس پوچی حیات و تنهایی و بی اعتقادی به زندگی، دست به خودکشی میزنند، امیدوار و معتقد به زندگی نماید. دلهره، اضطراب و تشویش ناشی از بحران روحی و اجتماعی که دامنگیر نسل حاضر شده است، امری نیست که به وسیله فنون و یا مداوای روانی قابل علاج باشد.[32]
آنان که خودکشی میکنند با خود میگویند این زندگی چند روزه که مجموعهای از مکررات خسته کننده و ملالآور است، چه فایده دارد؟ آیا بهتر نیست که با خودکشی، ریسمان ممتد عمر را قطع کنیم و هر چه زودتر به این حیات بیهوده و عبث خاتمه دهیم؟
«پروفسور یونگ» در این باره میگوید:
بشر قرن مدرن؛ (البته این تعبیر ماست) لامذهب است و سرگشته در جستوجوی روح خود است و تا مذهبی نیابد آسایش ندارد. و بیمذهبی؛ پوچی و بیمعنی بودن زندگی را موجب میشود.[33] و [34]
آن بچهی فقیر که کفش ندارد و پای لخت خیلی راه رفته، یک جفت کفش که پیدا میکند تا چند شبانهروز آنچنان غرق در وجد و شعف است که حد ندارد. اما آن بچه اشراف و اعیانی که تا چشم باز کرده و انواع کفشها را جلوی خودش دیده و هیچ وقت ناداری را احساس نکرده است، هیچ وقت لذت کفش داشتن و لذت لباس نو و لذت اتومبیل سواری و هواپیما سواری را احساس نمیکند، چون هر چه را که فکر کند؛ از همان روز اول داشته است. این است که زندگی اینها کسالتآور میشود.[35]
یکی از عوامل ناراحتی معنوی انسان، دنیا زدگی و دیگری مصائب و شدائد است؛ هر فردی در طول زندگی خود با محرومیتها و شکستها، فقدان عزیزان و بلاهای زمینی و آسمانی و… روبرو میگردد و فشار هر یک از این عوامل بر روح و روان انسان، به اندازهای است که گاهی او را به فکر خودکشی و درهم شکستن قفس تنگ زندگی میاندازد.[36]
پیروان مکاتب مادی که در زندگانی مقصدی جز سودجویی و دست یافتن به کامیابیهای طبیعی ندارند؛ فقط دنیا را میبینند و از عوالم ماورای این عالم بیخبرند. از این رو تمام همتشان به شئون مادی معطوف است. میکوشند تا هرچه بیشتر ثروت بیندوزند؛ هر چه بیشتر از لذایذ متمع گردند و از هر جهت موجبات کامرانی خویش را فراهم آورند.[37]
عقیده به زندگی پس از مرگ و باور کردن کیفر و پاداش اعمال نقش بزرگی در آرامش روانی و امنیت اجتماعی ما دارد.
با پیشرفت فزاینده صنعت مشکلات فراوانی از سر راه زندگی مادی بشر برداشته شده است؛ در پناه این رشد تکنیکی، انسان به کره ماه سفر میکند و مصنوعات خویش را جایگزین قلب، کلیه و دیگر اعضای طبیعی میسازد و…لکن به موازات شکوفایی دانش مادی، از دستیابی به آرامش روانی؛ این خواسته فطری و جاودانه بازمانده است.
دلیل گسترش جرایم در کشورهای پیشرفته در عصر مدرن معلول علل و عوامل متعددی است که مهمترین آنها فقد ایمان به خدا و عدم احساس مسئولیت در پیشگاه الهی است.[38]
«ماکس پلانگ» دانشمند فیزیک جدید میگوید: بر سردر معبد علم نوشتهاند: هرکه ایمان ندارد؛ به درون پا نگذارد.[39]
گرایش به معادو باور قیامت، گذشته از حل مشکلات روحی و روانی آدمی، در تعدیل و رهبری غرائز انسانی، پرورش فضائل اخلاقی و تأمین عدالت اجتماعی، نقش سازندهای ایفا میکند. مذهب و اعتقاد به پاداشها و کیفرها؛ فضیلتهای اخلاقی را مانند انساندوستی، ضعیف نوازی، مهربانی به یتیمان، دستگیری از درماندگان و… در انسان زنده میکند، از این رو دانشمندان مذهب را پشتوانه اخلاق میدانند.[40] و [41]
اعتقاد به عالم آخرت، به زندگی دنیا معنی و مفهوم میبخشد، حس مسئولیت را در ضمیر افراد بیدار میکند، آنان را به راه وظیفه شناسی و درستکاری سوق میدهد و به نسبت اعتقادی که در باطن به ثواب و عقاب الهی دارند؛ از گناه و ناپاکی اجتناب مینمایند.[42]
یاد معاد عامل مؤثر بر خودسازی و مراقبت بر اعمال است. معاد به زندگی معنا میبخشد و آدمی را از پوچی و بیهدفی، نجات میبخشد و انسان معتقدِ به معاد، همهی سختیها و مشکلات را به آسانی تحمل میکند.[43]
اندیشه معاد بازدارنده از ظلم، جنایت، زیادهخواهی و هر نوع فساد اخلاقی و اجتماعی است؛ هیچ قانونی مثل اندیشه معادباوری بازدارندگی ندارد؛ با قانون گذاری اجتماعی میتوان به خلافکاریهای آشکار پایان بخشید ولی از تبه کاریهای پنهانی که از دید دستگاه قضایی و انتظامی دور است، نمیتوان جلوگیری کرد.
از این گذشته؛ هرگاه خود قدرتهای 3 گانه مقننه، مجریه و قضائیه بخواهد از مقام و موقعیت خود سوء استفاده کند، چه عاملی میتواند سد راهشان شود؟ اینجاست که حکومتهای بشری در راه گسترش عدالت اجتماعی، کاملأ به بنبست میرسد و جز یک موفقیت نسبی چیزی عایدشان نمیشود.
برعکس؛ در اجتماعی که زیربنای برنامههای آن را ایمان و ترس از خدا تشکیل دهد؛ این مشکل وجود ندارد، زیرا کیفر گناه؛ خود بهترین ضامن اجرای قوانین است.
امام علی (سلام الله علیه) در توصیه به مالک اشتر نخعی میفرماید: ای مالک! هرگز خود را به جنگ با خدا بسیج نکن که کیفر او را نتوانی برتافت و از عفو و بخشایش او هرگز بینیازی نخواهی یافت.[44]
اگر باور معاد در آدمی نهادینه نشود، قانون اجتماعی نمیتواند این خلأ را پر کند، واقعهای که جرائد ایران و جهان آن را مخابره کردند، شاهدی بر این مدعاست:
در خاموشی برق «نیویورک» که بدون سابقه رخ داد؛ مردم عادی کوچه و بازار این شهر، به مغازهها حمله کردند و در مدت کوتاهی سرمایههای مغازهداران را به غارت بردند و پلیس 3 هزار نفر از آنان را دستگیر و بازداشت کرد؛ این موضوع تا چند روز مورد بحث محافل بود.
بهیقین جامعه آمریکا یکی از پیشرفتهترین ملتهای جهان است؛ این مردم به ظاهر مؤدب و ثروتمند، چگونه در فرصت خاصی، تمام اصول انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاردند و به غارتگی و تاراج اموال یکدیگر پرداختند؟
متأسفانه هنوز رهبران جهان به ارزش مبانی مذهبی و نقش آن در تأمین عدالت و گسترش امنیت اجتماعی پی نبردهاند و هر روز به بهانه رسیدن به امنیت و عدالت اجتماعی، نظامات مادی را گسترش میدهند؛ اگر اینها در راستای استوار کردن پایههای دینی و گسترش فضائل اخلاقی و ریشهکن کردن برنامههای ضد انسانی به کار گرفته شود، امنیت و عدالت اجتماعی و آسایش روانی فرد و جامعه و در نتیجه سعادت زندگی و نجات اخروی فراهم میآید.[45]
سؤال اینجاست؛ آیا مکتبی که مال و فرزند را، زر و زیوری معرفی میکند که انسانها، تنها در مدت کوتاهی از عمر خود از آن برخوردارند لکن کارهای نیک و عامالمنفعه را جاوید و پایدار به شمار میآورد، توان مدیریت غریزه جاهطلبی و زراندوزی ما را داراست یا مکتب شهوتآلودی که مهار عقل را به دست غریزه سرکش میسپرد و بهرهبرداری از لذت آنی و نادیده گرفتن زندگی جاوید را توصیه میکند و در راستای ارضای غرائز تفاوتی بین انسان و حیوان نمیبیند؟!
برای مثال به این آمارها توجه کنید:
درصد زیادی از جوانان آمریکایی به مواد مخدر اعتیاد داشته و تقریبأ همه پسران، دوستِ دختر دارند؛ آمار دزدی خوابگاههای دانشجویی به حدی است که دکتر «ستوینی» استادیار دانشگاه «مادیسون» نمیتواند آمار دقیقی از آن ارائه کند؛ حتی دانشجویان دختر و پسر بدون هیچگونه قید و بندی در خوابگاهها با همدیگر بسر میبرند.[46]
این قبیل جوامع که غرق در شهوات حیوانی شده و از خلقوخوی انسانی دور شدهاند، یقینأ وسعت دیدشان در چهارچوب همین دنیای مادی محصور است و به ماورای آن اعتقادی ندارند و اگر اعتقادی داشته باشند به دلایل مختلفی چون ارتکاب گناه، فطرت خود را به خواب سپردهاند تا آزادانه و بیقید و شرط از دنیا کام بگیرند.
مکتب معنوی معتقد به دوربینهای مدار بسته چند بعدی است؛ (در باب شاهدان قیامت به آنها میپردازیم ان شاء الله) اما نکته مهم اینجاست که اگر باور معاد چنین اثر سازندهای دارد چرا جوامع اسلامی مدینه فاضله نیست و در آن فسوق آشکار و منکرات عدیده به چشم میخورد؟
اگر در چنین جوامعی که مدعی مارک دینی هستند دقت بیشتری کنیم، خواهیم دید جامعه دینی و مذهبی نیست و از مذهب تنها مارک آن را دارد ولی از محتوای آن خبری نیست، زیرا یک مسلمان واقعی داریم و یک مسلمان جغرافیایی.
سرور شهیدان حضرت حسین بن علی (سلام الله علیهما) درباره اینگونه جوامع میفرماید:
مردم بردگان دنیا هستند و دین آویزه زبان آنان است تا روزی که محور منافع آنان باشد، بر گرد آن میچرخند؛ پس آنگاه که به آزمایش گرفتار آمدند؛ دینداران اندکاند.
با این همه؛ جنایت و خیانت در جوامع دینی نسبت به جوامع مادی بسیار کمتر است.[47]
بنابر آنچه گفته شد می توان آثاری برای قبول قیامت و باور به معاد متصور بود.
آثار فردی باور به معاد:
1.آرامش روحی.[48] 2.معنا یافتن زندگی.[49] 3.مسئولیت پذیری.[50] 4.ارضای میل جاودانگی انسان.[51] 5.بندگی خدا.[52] 6.شوق لقای الهی.[53] و [54]
آثار اجتماعی باور معاد:1.رشد فرهنگ و فضائل اخلاقی جامعه.[55] 2.تأمین امنیت اجتماعی.[56] 3.رسیدگی به ضعیفان و محرومان.[57] 4.مبارزه با ظالمان.[58] 5.بازنگری در اقتصاد.[59] 6.حضور در عرصهی جهاد و مبارزه.[60] و [61]
منبع : کتاب فراموشی مصیر مهمترین دلیل انحراف و گرفتاری بشر
1. آیات 190 و 191 سوره آلعمران
2. آیه 179 سوره اعراف
3. معاد، شهید مرتضی مطهری، ص 209
4. اشاره به آیه 30 سوره روم
5. روح الدین اسلامی، ص 96
6. معاد در نگاه عقل و دین، ص 167 و 168
7. معاد از نظر روح و جسم، فلسفی، ج 1، ص 37
8. علم الیقین، ج 2، ص 837
9. آیه 96 سوره بقره
10. معاد یا آخرین سیر بشر، ص 116
11. معاد، انسان و جهان، صص 49 و 59
12. خطبه 42 نهجالبلاغه
13. آیه 53 سوره یونس
14. معاد در پرتو قرآن و حدیث، ص 43 با تفاوت
15. دورنمای رستاخیز، ص
16. آیه 28 سوره ص
17. آیه 21 سوره جاثیه
18. آیات 35 و 36 سوره قلم
19. مضمون آیات 35 تا 41 سوره نازعات
20. مضمون آیه 40 سوره اعراف
21. مضمون آیه 17 سوره غافر
22. آیه 18 سوره آل عمران
23. معاد، انسان و جهان، ص 21
24. تحفالعقول، ص 371
25. پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، صص 359 و 360
26. تفسیر نمونه ذیل آیه 5 سوره حج
27. آیات 5 تا 7 سوره حج
28. آیه 19 سوره انشقاق
29. اثبات وجود خدا، ص 18
30. آیه 48 سوره ابراهیم
31. غرر الحکم، ص 495
32. غربت غرب، ص 18
33. روزنامه کیهان شماره 8196
34. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 80
35. معاد شهید مطهری، ص 155
36. معاد، انسان و جهان، ص 14
37. معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 35 و 45
38. معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 61
39. چه باید کرد؟، علی شریعتی
40. مضمون 1-3 ماعون
41. معاد در نگاه عقل و دین، ص 324
42. معاد از نظر روح و جسم، فلسفی، ج 1، ص 42
43. معاد در پرتو قرآن و حدیث، ص 22
44. تحفالعقول، ص 209
45. معاد، انسان و جهان صص 13-20 با تلخیص
46. کیهان مهرماه 1356
47. معاد، انسان و جهان، صص 24 و 25
48. آیات 62 تا 64 سوره یونس
49. آیه 64 سوره عنکبوت
50. آیات 24 سوره صافات، 92 و 93 سوره حجر
51. آیات 15 و 16 سوره فرقان، آیات 120 سوره طه
52. آیات 14 و 15 سوره طه
53. آیه 23 سوره احزاب
54. معاد در پرتو قرآن و حدیث، صص 52-64 با تلخیص
55. آیه 179 سوره اعراف
56. آیه 49 سوره کهف
57. آیات 8 تا 10 سوره انسان
58. آیات 39 و 78 سوره حج
59. آیات ابتدایی مطففین
60. آیه 249 سوره بقره
61. معاد در پرتو قرآن و حدیث، صص 65-72 با تلخیص