مرگ پایان زندگی یا شروع یک زندگی جدید – ۳ دیدگاه درباره مرگ
شاید بپرسید چند نوع دیدگاه نسبت به مرگ وجود دارد؟
1.برخی مرگ را نیستی کامل میدانند. 2.برخی قائل به تناسخ هستند. 3.برخی هم جهان آخرت را قبول دارند.
در مورد اول که گروه مادیگرایان هستند، در قرآن مجید میخوانیم:
وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ[1]
آنها گفتند: «چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست؛ گروهى از ما مىمیرند وگروهى جاى آنها را مىگیرند؛ و جز طبیعت روزگار (طبیعت) ما را هلاک نمىکند.» آنان به این سخن که مىگویند علمى ندارند، بلکه تنها گمانى بىپایه دارند.
آیا هیچ عاقلی تصدیق میکند که فایده وجود کون با این عظمت و نظام حیرت بخش که هزاران فکر عمیق به کوچکترین اسرار خلقت وی نمیرسد همین باشد؟
آیا کار لغو و عبثی بالاتر از این میشود که انسانی به ید قدرت الهی؛ خلق شده و با این همه رموز و اسراری که در کالبد بدن او تعبیه شده – غیر از اسرار و مراتب روحانی و نفسانی او – بعد از کمال فانی گردد و از بین برود؟
اگر اینطور است، آیا کسی حق ندارد که از کردگار عالم و مربی کون سؤال نماید که ای خدای حکیمِ قادرِ توانا برای چه ما را از حال نیستی به هستی آوردی و پس از این همه مشقتها، رنجها، زحمتها و بیچارگیهایی که در مدت عمر متحمل شدیم؛ ما را با خاک یکسان مینمایی و ما را دو مرتبه به حال نیستی و عدم بر میگردانی؟ ریشه اختلافات ما با مخالفان معاد، برمیگردد به «قُل هُوَ اللهُ اَحَد.»[2] مادیون خالقی برای جهان آفرینش متصور نیستند و خلقت را بیهدف میدانند که پس از مرگ به حال خود رها میشوند، اما قرآن میفرماید:
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ [3]
چگونه به خداوند کفر میورزید، در حالى که شما مردگان (و اجسام بىروحى) بودید، و او به شما زندگى بخشید؛ سپس شما را مىمیراند؛ و بار دیگر شما را زنده مىکند؛ سپس به سوى او بازگردانده مىشوید؟!
قرآن میگوید او آغازگر و پایان دهنده آفرینش جهان هستی است[4] و شما در قبال کارهایتان مسئول هستید. و راه فراری ندارید.[5]
این یعنی نه تنها با مرگ همه چیز تمام نمی شود که مرگ شروعی برای زندگی ابدی ست و چون در آنجا مرگ دومی وجود ندارد؛ اهمیت زندگی سالم در دنیا بیش از پیش نمایان می شود.
«برتراند راسل» مینویسد: از شخصیت اخلاقی مسیح نقصی بسیار جدی به خاطرم خطور میکند که عبارت است از عقیده او به جهنم.[6] و [7] شاید به همین جهت؛ مادیون دنیا را محل عیش و نوش میدانند و منکر معاد هستند؛ اما قرآن در مورد ایشان میفرماید:
وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ[8]
و به آنها گفته مىشود: «امروز شما را فراموش مىکنیم همانگونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید».
این افراد که به یاوه در دنیا مشغولاند[9] باطلاندیشان زیاندیده[10] قیامتاند که هیچ یاورى ندارند و جایگاهشان دوزخ است:
وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاء الْآخِرَهِ فَأُوْلَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ[11]
امّا کسانى که کافر شدند و آیات ما و لقاى آخرت را تکذیب کردند، در عذاب الهى احضار مىشوند.
انسان عاقل خدا را مخاطب قرار داده و میگوید: اگر غرض از خلقت این باشد که از خلق انتفاعی ببری که تو منزه و مبرا میباشی و تو غنی بالذات و باقی فقیر الی الله میباشند[12] و اگر غرض تفضل و عنایت به افراد بشر است، این چه تفضل و عنایتی است؟ بلکه ظلمی بالاتر از این به نظر نمیآید که انسان را پس از استکمال، برگردانی به حال عدم و نیستی؛ هرگز ما این مطلب را قبول نمیکنیم؛ زیرا که به عقل و وجدان خود میدانیم که خدای ما و خالق ما؛ حکیم، عالم، عادل و مهربان است و خودش هم خود را به همین اوصاف معرفی فرموده و نه ظلم لایق بزرگواری اوست و نه کار لغو.
آیا جا ندارد پس از این سؤال، از مصدر جلال خداوندی به زبان بیزبانی خطاب رسد: ای مخلوق ضعیف و ناتوان من؛ تو را به دست قدرت خود در بهترین صورت خلق کردم و پس از اتمام جسد تو، از عالم امر و ملکوت اعلا؛ روح و عقل به تو افاضه نمودم و تو را از نیستی به هستی آوردم و همهی چیزها را برای تو خلق نمودم و از بین موجودات تو را برای خود انتخاب نمودم (اشاره به حدیث قدسی که ای پسر آدم همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم خلق کردم) و تو را در مراحل اطوار خلقت؛ گاهی در علو و گاهی در سفل ترقیات و تنزلاتی دادم، تا آنکه اطوار خلقت تو به پایان رسید. چگونه ممکن است با این همه عنایات و تفضلاتی که درباره تو نمودم و تو را نمونه عالم هستی و گنجینه اسرار الهی و مظهر و نماینده اوصاف لم یزلی خودم نمودم دو مرتبه به حال نیستی و عدم برگردانم؟ اینطور نیست و نسبت ظلم و عبث و بیهودهکاری بر ساحت قدس خداوندی ما روا نیست، بلکه مرگ و کندن این لباس هم برای تکمیل و ترقی جنبه روحانی توست.[13]
«رابرت موریس پیج» پس از آنکه مثالی در مورد سطحی نگری شخصی که در وسط اقیانوس است و تنها کشتیها و مرغان روی آب را میبیند و بیخبر از زیر دریاییها که در زیر آب و هواپیماهایی که بر فراز آسمان هستند، می آورد؛ چنین میگوید: آری، باید خود را حاضر به پذیرش این مطلب کنیم که جهان مادی ما که به طور کلی در ابعاد زمان و مکان محصور است، ممکن است تنها جزء کوچکی از حقیقت و واقعیت باشد. همانگونه که سطح دریا تنها جزء کوچکی از همهی فضایی است که آن را میشناسیم.[14]
هرچند عقل و اندیشه از حقایق مهم هستی بهشمار میرود که با دستگاههای سنجش بشر قابل اندازهگیری نیست؛ ولی هیچگاه راه به غیب نمیبرد! دکتر «کارل» میگوید: اگر تمام چین و شکنهای مغز را کاوش کنیم، اثری از نفس عاقله نخواهیم دید.[15] و [16] حقایق بسیاری در عالم وجود دارد که بشر با این مقدار پیشرفت در علوم، هنوز به ذرهای از آنها دست نیافته و آنچه میداند (معلومات) در برابر آنچه نمیداند (مجهولات) همچون قطرهای در برابر اقیانوس است. آیا این 11 میلیارد کهکشان که تاکنون شناخته شده و بیشتر آنها به لحاظ جغرافیایی ناشناخته است، خودبه خود به وجود آمده و هدفی پشت آن نیست؟
به قول شهید دستغیب (ره) انسان میخورد و میخوابد و لذت جنسی میبرد و تخلیه مدفوع میکند؛ آیا او را کارخانه نجاست سازی آفریدهاند؟[17]
خدا برای آدمی فرشتهای نهاده که تا مدفوع میکند، سر او را خم کرده تا به آن بنگرد…آن وقت میگوید: ای آدمیزاد این است آن چیزی که بر آن حرص میزدی.[18]
گویی مادیون انسان را همچون بهیمهای پنداشتهاند که همچون چهارپایان، دنیا چراگاه اوست، حضرت امیر (سلام الله علیه) میفرماید:
کسی که مثل حیوان هم و غم وی مصروف شکمش باشد، قدر و قیمت او به قدر آن است که از وی دفع میشود؛ یعنی به قدر فضله اوست.
در حدیث است که دورترین حالات بنده به خداوند وقتی است که هم او شکم و فرج او باشد.[19]
در آخرین رمضان عمر مبارک آقا امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) که حضرت، هر شب در افطار مهمان یکی از حسنین (سلام الله علیهما) یا زینب کبری (سلام الله علیها) بود، به 3 لقمه اکتفا میکرد؛ از حضرت دلیل این کار را پرسیدند! فرمود: امر خدا نزدیک شده، میخواهم خدا را ملاقات کنم و شکم من از طعام پر نباشد.[20]
در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد آنان که در چارچوب قفس تن و شهوات اسیر شدهاند، میخوانیم:
…کسی که نعمت خدا را بر خود، فقط در خوراک و نوشیدن ببیند، به یقین نادان است و بر نعمتهای الهی کفران ورزیده است و تلاش او بیهوده و عذابش نزدیک است.[21]
بهراستی آنانکه با آرمانهای مادی زراندوز و فریبنده، آدمیان را پیگیرانه بهسوی جهانی محروم از آزادی اندیشه میخواهند؛ و کار و کوشش او را تنها در خدمت آسایش تن میگذارند؛ ستمی نابخشودنی به مقام انسانیت روا میدارند، زیرا خورشها و نوشیدنیها، فقط نیمی از وجود او را بینیاز میکند، نیم دیگر که تغذیه جان و روان اوست در ناامیدی و محرومیت باقی خواهد ماند.[22]
ماتریالیسم دیالکتیک معتقد است که ابزار تولید، انسان را میسازد؛ در صورتی که قرآن انسان را موجودی ابزار ساز میداند.
در دیدگاه مادی؛ هستی، به جهان ماده و انرژی محدود شده است؛ برای بشر آغاز و انجامی در نظر گرفته شده و آفرینش جهان و انسان جهت و هدفی ندارد.[23] و مرگ پایان زندگی ست.
میدانیم تمام امور با مقیاس خرد، بر 3 دستهاند؛ عقلانی، ضد عقلانی و فوق عقلانی که معاد از دسته سوم است که نه میتوان آن را با عقل تنها اثبات نمود و نه میتوان نفی کرد؛ تنها راه اثبات آن از طریق وحی است که در اینجا عقل به کمک آدمی میشتابد.
اما برخی کوتهفکر که تنها آیات قرآن را دیدهاند، وقتی با برخی از جزئیات معاد که در روایات بدان اشاره شده است، مواجه میشوند؛ میگویند چه کسی رفته و برگشته؛ چه کسی قیامت را دیده و از آن خبر داده است؟ بعد از مرگ همه چیز تمام است!
در بسیارى از روایات «معراج» آمده است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) عده اى را در بهشت متنعم دید، در حالىکه مىدانیم هیچکس در بهشت جاویدان قبل از روز قیامت وارد نمىشود؛ زیرا آیات قرآن به خوبى دلالت دارد که پرهیزگاران در قیامت، بعد از محاسبه وارد بهشت مىشوند، نه بلافاصله بعد از مرگ؛ و ارواح شهداء نیز در بهشت برزخى قرار دارند؛ زیرا آنها نیز قبل از قیام قیامت وارد بهشت جاویدان نمى شوند.[24] بنابراین اگر در معراج؛ صحبت از بهشت و جهنم میکنیم، منظور بهشت و جهنم برزخی است که شمه ای از بهشت و جهنم جاویدان قیامت است.
آنان که معاد پس از مرگ را باور ندارند، قطعأ از حالی به حالی خواهند شد[25]؛ اینان عذاب را دور میبینند؛ در صورتی که نزدیک است.[26] وقتی با عدهای از قیامت و مرگ صحبت کنیم، چنین میگویند:
أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ[27]
آیا تو باور دارى؟
به همین جهت مؤمن در بهشت، جویای شخصی است که جمله بالا از امثال او نقل شده[28]؛ اما مطلع میشود که او میان آتش دوزخ است.[29]
اینان ظاهرأ با «معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله)» آشنایی ندارند! از همین رو اشاراتی به آن واقعه بزرگ خواهیم داشت.
منبع : کتاب فراموشی مصیر مهمترین دلیل انحراف و گرفتاری بشر
1. آیه 24 سوره جاثیه
2 آیه 1 سوره توحید
3. آیه 28 سوره بقره
4. آیه 13 سوره بروج
5. آیه 11 سوره قیامت
6. چرا مسیحی نیستم؟، ص 31
7. معاد در نگاه عقل و دین، ص 459
8. آیه 34 سوره جاثیه
9. آیه 12 سوره طور
10. آیه 27 سوره جاثیه
11. آیه 16 سوره روم
12. اقتباس از آیه 15 سوره فاطر
13. معاد یا آخرین سیر بشر، صص 125 و 126
14 . اثبات وجود خدا (به قلم 40 تن از دانشمندان دنیا)، ص 26-30
15. انسان موجود ناشناخته، ص 56
16. معاد در نگاه عقل و دین، ص 326
17. معاد شهید دستغیب، ص 99
18. تحفالعقول، ص 191
19. معاد یا آخرین سیر بشر، ص 189
20. منتهیالآمال، ج 1، ص 222
21. تحفالعقول، ص 87
22. دورنمای رستاخیز، ص 83
23. معاد، انسان و جهان، ص 12
24. تفسیر نمونه، ج 22، ص 507
25. آیات 19 و 20 سوره انشقاق
26. آیات 6 و 7 سوره معارج
27. آیه 52 صافات
28. آیه 54 سوره صافات
29. آیه 55 سوره صافات